سلام نفسم خوبی من رروز دارم میام سرمیزنم چرا دیگه چیزی نمینویسی شاید فراموشم کردی اما من همیشه بیادتم دوست دارم منتظرتم نفس بوس بای من تو را به کسی هدیه می دهم که از من عاشق تر باشد و از من برای تو مهربان تر. چقدر سخته که با التماس به اسمون نگاه کنی ولی حتی یه ستاره هم نبینی که بهت امید بده چقدر سخته که گل وجودت رو پژمرده ببینی و نتونی کاری براش انجام بدی چقدر سخته که حس کنی اونقدر تنهایی که برای تسکین دردت، باید دلت رو لای دو دستت حصار کنی چقدر سخته که حس کنی فاصله ها اونقدر زیاده که حتی برای رسیدن، جرات قدم برداشتن نداشته باشی چقدر سخته که شمع خاطره های کسی رو که تمنای وجودت هست رو بخوای با نفست خاموش کنی ولی جرات نفس کشیدن نداشته باشی چقدر سخته که پنجره ی ارزوهات جایی باز بشه که تمام وجودت اونجاس ولی مجبور باشی اونو با چشمای بارونی ببندی و خودت بمونی و غم وغصه هات چقدر سخته که اسمون چشمات رو بارونی حس کنی ولی به خاطر دینی که به بارونش داری بخوای بگی.... بخوای بگی خداحافظ چقدر سخته.... دلم برای کسی تنگ است که مشامم به دنبال عطر تن اوست دلم برای کسی تنگ است که اشکهایم را دیده دلم برای کسی تنگ است که تنهاییم را چشیده دلم برای کسی تنگ است که سرنوشتش همانند من است دلم برای کسی تنگ است که دلش همانند دل من است دلم برای کسی تنگ است که تنهاییش تنهایی من است دلم برای کسی تنگ است که مرهم زخمهای کهنه است دلم برای کسی تنگ است که محرم اصرار است دلم برای کسی تنگ است که راهنمایی زندگیست دلم برای کسی تنگ است که قلب من برای داشتنش عمرها صبر می کند دلم برای کسی تنگ است که دل تنگ دل تنگیهایم است سلام نفس من خوبی میدونی چقدر دلم برات تنگ شده همیشه تو فکرتم این چندروز هم که نتونستم بیام برات بنویسم وقت نداشتم خلاصه از دستم ناراحت نباش نفسم اخه خودت که میدونی امتحانم دارم فردا میام برات چیز مینویسم.راستی عقد چطور بود.خیلی دوستت دارم نفسم.فعلا بای. می نویسم تا بدانی که :
درضمن فکر نکن ب معرفتم؛ من کامپوترم چند وقته خرابه؛ بردمش سروسش کنم؛ هنوز ناوردمش؛ واسه همن چز ننوشتم تو وبلاگمون؛ الآنم ان ادداشت رو دارم با گوشم منوسم؛ خدا کنه درست نوشته بشه تو وبلاگ؛ خب مواظب خودت باش؛ آ لاو و نفسم؛ با.
من تو را به کسی هدیه می دهم که صدای تو را از دور، در خشم، در مهربانی، در دلتنگی، در خستگی، در هزار همهمه ی دنیا، یکه و تنها بشناسد.
من تو را به کسی هدیه می دهم که راز معصومیت گل مریم و تمام سخاوت های عاشقانه این دل معصوم دریایی را بداند؛ و ترنم دلپذیر هر آهنگ، هر نجوای کوچک، برایش یک خاطره باشد.
او باید از نگاه سبز تو تشخیص بدهد که امروز هوای دلت آفتابی است؛ یا آن دلی که من برایش می میرم، سرد و بارانی است.
ای.... ،ای بهانه ی زنده بودنم؛ من تو را به کسی هدیه می دهم که قلبش بعد از هزار بار دیدن تو، باز هم به دیوانگی و بی پروایی اولین نگاه من بتپد. همان طور عاشق، همان طور مبهوت و مبهم...
تو را با دنیایی حسرت به او خواهم بخشید؛
ولی آیا او از من عاشق تر و از من برای تو مهربان تر است؟آیا او بیشتر از من برای تو گریسته است؟؟ نه... هرگز...هرگز
ولی، تو در عین ناباوری، او را برگزیدی...
می دانم... من دیر رسیدم...خیلی دیر...خیلی...
یک بار دیگر بگذار بی ادعا اقرار کنم که هر روز دلم برایت تنگ می شود. روزهایی که تو را نمی بینم، به آرزوهای خفته ام می اندیشم، به فاصله بین من و تو،...
هر روز به خود می گویم کاش شیشه عمر غرورم را شکسته بودم
کاش به تو می گفتم که عاشقانه دوستت دارم تا ابد...................
هر چه داغ ها کهنه تر شود دیر تر از یاد خواهد رفت !
می نویسم تا بدانی :
باران ابرها زود گذرند و باران چشم عاشق ماندگار تر !
می نویسم تا بدانی :
رد پا فانی و رد عشق سوزنده تر از هر آتش !
می نویسم تا بدانی :
اسم ها تکراری ولی یادشان همواره قشنگ !
می نویسم تا بدانی :
دوستت دارم
و یادت ماندگارتر از هر چه در یادم خواهد ماند ! ! !
می نویسم :
به امید دیدار
تو اگه دلتنک منی
یک به یک فاصله ها را بردار
قالب وبلاگ : قالب وبلاگ |